حضور تا ظهور
از سال 260 امام حاضر است غیبت به معنای عدم رؤیت است نه عدم حضور
درباره وبلاگ


به سایت حضور خوش آمدید من را با نظرات خودتون سر فراز کنید
نويسندگان

 دین باید مطابق علم و عقل باشد

یکی دیگر از اصول دوازده‏گانه اعتقادات بهائیت اصل تطابق دین با علم و عقل می‏باشد. در این رابطه عباس افندی می‏گوید «دین باید مطابق علم باشد. زیرا خدا عقل به انسان داده تا حقایق اشیاء را تحقیق نماید اگر مسائل دینیه مخالف تعقل و علم باشد وهم است زیرا مقابل علم جهل است.» " 1 ". 
بهائیان ادعا دارند که عقاید بهائیت بر پایه علم و عقل استوار است " 2 "! و از مسائل دینی آنچه که با علم صحیح مطابقت نداشته باشد جهل و وهم است هیچ گونه اختلافی بین دین و علم وجود ندارد بلکه علم حقیقی همان دین الهی است " 3 " همچنین باید فریضه‏های علمی را که هنوز قطعی نشده و پایه و اساس آن‏ها عملا و منطقا ثابت و استوار نگشته، از علم مسلم و ثابت جدا دانست. " 4 " از دیگر ادعاهای بهائیت، این است که «تمدن‏های عظیم بر اثر ظهور انبیاء الهی مانند حضرت زردتشت، حضرت موسی، حضرت عیسی و حضرت محمد به وجود آمده است. از طرفی نباید اشتباه کرد " 5 " که آنچه در آثار انبیاء وارد گشته همان معنای ظاهری و لفظی آن مراد است بلکه بسیاری از کلمات و جملات کتب مقدسه تشبیهاتی است که گر چه ظاهرا با علم تطابق نمی‏کند ولی پس از تدقیق در معنای اصلی معلوم می‏شود که مباین با مسلم علم نیست» " 5 ".
 

نقد اصل دین باید مطابق علم و عقل باشد


همین طور که قبلا گفته شد یکی از اصول دوازده‏گانه بهائیت تطابق دین با علم و عقل می‏باشد و در آغاز ضروری است که تعاریفی از سه واژه دین، علم و عقل ارائه و سپس به نقد و بررسی این اصل بپردازیم.
 

دین در لغت به معنای اطاعت است " 1 "، و در اصطلاح به معنای (الذین هو وضع الهی لا و الالباب، تناول الاصول و الفروع). که مقصود از اصول، اعتقادات نفسانی باطنی و مقصود از فروع اعمال و عبادات ظاهری است " 2 ".
 

علم به معنای دانستن و آگاه شدن " 3 " و در اصطلاح به مجموعه دانش و معارف بشری و یا الهی گفته می‏شود که علوم تجربی و علوم عقلی را نیز شامل می‏شود. در غرب علم به معنای عام را
KNOWLEDG و معنای خاص آن را SCIENCE گویند. 
عقل به معنای خرد و دانش دریافتن و دانستن ترک قصاص کردن برای دیه و بستن ذراع و ساق شتر می‏باشد " 4 " و در اصطلاح به ابزار و افزار تفکر گویند که موجب تشخیص خوب از بد می‏گردد.
 

در آثار بهائیان (اگر بشود آن‏ها را آثار نامید!) همان طور که قبلا نوشته شد اصل تطابق علم و عقل با دین به عنوان یک اصل بدیع و تازه مطرح شده است به منظور رد و یا تأیید این ادعا به سایر آثار ادیان الهی از جمله دین مبین اسلام مراجعه می‏نماییم و سپس به نقض این اصل در اعمال سران فرقه می‏پردازیم.
 

در قرآن مجید در خصوص پیروی از قوه عاقله به آیات بی‏شماری بر می‏خوریم که در این جا به دو مورد اشاره می‏کنیم:
 

«صم بکم عمی فهم لا یعقلون» جون از قوه عاقله بهره‏گیری نمی‏کنند مثل آن است که حس باصره و سامعه ندارند و نیز گنگ و لال می‏باشند. " 5 ".
 

و در سوره‏ی دیگر «آیا آنان در روی زمین سیر نمی‏کنند و برای آن‏ها راه‏هایی باشد که
 
با آن تعقل کنند» " 1 ". 
همچنین روایات فراوانی در خصوص حجت عقلی و علمی تطابق دین با علم و عقل از ائمه اطهار و حضرت رسول اکرم وجود دارد که به چند مورد آن اشاره می‏گردد.
 

حضرت موسی بن جعفر علیه‏السلام می‏فرمایند:
 

«یا هشام ثم بین ان العقل مع العلم» " 2 " یعنی عقل و علم بایستی توأم باشد.
 

از حضرت رسول اکرم نقل است: کسی که برود راهی را که طلب کند در آن علمی را، سلوک دهد خدا به او راهی در بهشت " 3 ".
 

همچنین می‏فرمایند: چون دیدید، مردی را که نماز بسیار می‏خواند و روزه بسیار می‏گیرد او را بزرگ مشمارید تا اینکه بدست آورید عقلش بر چه پایه‏ای است. " 4 ".
 

در احادیث فوق عقل پایه و ملاکی برای سنجش اعمال دینی می‏گردد و کوشش علمی ستایش می‏شود.
 

حضرت صادق علیه‏السلام می‏فرمایند: ستون و نگاه دارنده انسان، عقل اوست " 5 " ) همچنین (عقل راهنما و رهبر مومن است " 6 ".)
 

و در خصوص تطابق عقل و دین حضرت امام علی علیه‏السلام می‏فرمایند: کل ما حکم بالعقل حکم بالشرع و کل ما حکم بالشرع، حکم بالعقل.
 

هر آنچه را عقل به آن حکم کند، شرع نیز همان را حکم کند و هر آن چه را شرع بدان حکم کند عقل نیز همان را حکم کند.
 

و در جای دیگر می‏فرمایند: «کسی را که حقا دریابم که در او یک خصلت از خصلتهای نیکو استوار است من تمام نیکویی‏ها را بر آن خصلت حمل می‏کنم و فقدان سایر خصلت‏ها را نادیده می‏گیرم و لیکن من فقدان دین و فقدان عقل را نمی‏توانم نادیده بگیرم. " 7 ".
 

به طور کلی از طرف خداوند در اسلام برای مردم دو حجت قرار داده شده یکی حجت
  
ظاهر و دیگری حجت باطن، که رسل و انبیاء و ائمه علیه‏السلام حجت ظاهر، و عقول مردم حجت باطن هستند. و این خود می‏رساند که در بینش اسلامی، عقل و وحی و علم و دین دو چیز مخالف هم که قبول یکی مستلزم نفی دیگری است نمی‏باشند. عقل و وحی هر دو موهبتی هستند از عالم الوهیت به عالم انسانی تا با اتحاد و پیوند آن دو کشتی حیات بشری بر دریای پر تلاطم زندگی به ساحل نجات رهنمون گردد. با توجه به مراتب فوق مشخص می‏شود که دین اسلام خود به بهترین وجه مبین تطابق دین با علم و عقل است و بهائیت این را از اصول اسلامی اقتباس نموده و آن را به عنوان یک اصل بدیع پس از گذشت سیزده قرن از اسلام به نام خود به مرم قالب نموده است!! 
در اینجا ممکن است بهائیان این موضوع را مطرح نمایند که این احادیث، روایات و آیات قرآنی قبلا وجود داشته لیکن در زمان تأسیس بهائیت مورد تحریف واقع شده و بهائیت آن را احیا نموده است. اما این ادعا نیز با ادعاهای قبلی آن‏ها مبنی بر عدم تحریف کلیه ادیان الهی " 1 " مغایرت پیدا می‏کند و اگر اذعان نمایند که هیچ کدام از این معارف تحریف نگردیده‏اند این پرسش مطرح می‏شود پس چه لزومی به مطرح شدن مجدد آن تحت یک شریعت دیگر در قرن سیزدهم هجری بوده است؟!
 

نقض اصل دین باید مطابق علم و عقل باشد، در آثار بهائیت


حال که متوجه شدیم اصل چهارم که از سوی بهائیان بدیع و نو معرفی شده تازگی نداشته و در معارف اسلامی به وضوح وجود دارد بی‏مناسبت نیست این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم که آیا این اصل در فرقه بهائیت عملی گشته و یا در حد یک شعار باقی مانده است؟
 

ذیلا به گوشه‏هایی از اظهارات سران بهائیت اشاره می‏گردد:
 

در زمانی که باب ادعای پیامبری نمود از او حجت و معجزه‏ای برای اثبات ادعایش درخواست شد او پاسخ داد که «صرفا ادعا حجت است و نیازی به دلیل و برهان معجزه
 
نیست زیرا اگر ادعای من حق باشد به دل می‏نشیند و اگر دیدید که به دل ننشسته بدانید باطل است.» به عبارت دیگر وی دلیل حقانیت خود را پذیرش ادعاهایش توسط عده‏ای از هوادارانش می‏پنداشت. 
پس از او میرزا حسینعلی نوری مؤسس بهائیت نیز به تبعیت از ایده علی محمد باب صرف ادعاها را دلیل حقانیت دانست و هنگامی که علمای نجف و کربلا از او معجزه‏ای جهت اثبات پیامبری‏اش درخواست کردند اظهار داشت که اگر انبیاء الهی معجزه‏ای به واقع داشتند همه مردم دنیا خداپرست می‏شدند و دلیل این که همه مردم به پیامبران نپیوسته‏اند به این خاطر بوده که معجزات جنبه‏ی مجازی داشته است. وی در کتاب ایقان آورده است: «مقصود از شمس و قمر که در کلمات انبیاء مذکور آمده است منحصر به این شمس و قمر ظاهری نیست که ملاحظه می‏شود بلکه از شمس و قمر معانی بسیار اراده فرموده‏اند که در هر مقام به مناسبت آن مقام معنی اراده می‏فرمایند» " 1 ".
 

«... که اگر در هر عصری علائم ظهور مطابق آنچه در اخبار است در علم ظاهر، ظاهر شود دیگر که را یارای انکار و اعراض می‏ماند و چگونه میان سعید و شقی و مجرم و متقی تفضیل می‏شود. مثلا انصاف دهید اگر این عبارت که در انجیل مسطور است بر حسب ظاهر، ظاهر شود و ملائکه با عیسی بن مریم از سماء ظاهره با ابری نازل شوند دگر که یارای تکذیب دارد و یا که لایق انکار و قابل استکبار باشد بلکه فی الفور همه اهل ارض را اضطراب به قسمی احاطه می‏کند که قادر بر حرف و تکلم نیستند تا چه رسد به رد و قبول» " 2 ".
 

خوانندگان گرامی ملاحظه می‏نمایند که مؤسس بهائیت (حسینعلی نوری) و بابیت (علی محمد شیرازی) چگونه دین را مطابق عقل و علم مطرح می‏نمایند که حتی از آوردن یک دلیل و برهان عقلی برای اثبات ادعای خود عاجز بوده‏اند چه رسد به عملی کردن یک معجزه و یا علامت ظهور که عامه مردم را مجاب نماید!! به طور کلی علت آوردن معجزه از طرف پیامبران و یا هویدا شدن علائم ظهور هر منجی الهی دلیل و گواهی برای صحت مقام نبوت است و الا بدون معجزه هر کسی می‏تواند ادعای
 


پیامبری نماید و اگر چنین باشد طبق اظهارات حسینعلی نوری می‏بایست ادعای همه مدعیان دروغین را هم بپذیریم؟ معلوم نیست وی و جانشینان او چگونه و بر اساس جه برهانی مدعیان جانشینی خود را مردود حساب می‏کرده‏اند؟!
 

یکی دیگر از موارد نقض این اصل توسط سران بهائیت عدم رعایت این اصل در انتخابات شورای 9 نفره بیت العدل است به این شکل که هر فردی که در این شورا به عضویت انتخاب می‏شود با خواندن یک ورد - به اصطلاح دعا - معصوم می‏گردد. و از آن پس در هنگام تصمیم گیری‏ها در شورای مزبور، از هر گونه اشتباه و خطا مصون می‏گردد.
 

به عبارت دیگر فرد به محض انتخاب شدن به عنوان نماینده بیت العدل دارای مقام عصمت می‏گردد و احدی حق مخالفت با مصوبات شورای مذکور را پیدا نمی‏کند. برای اطلاع خوانندگان گرامی به اظهارات سران بهائیت و خصوص شواری بیت العدل اشاره می‏نماییم:
 

عباس افندی می‏گوید: «و بیت العدل عمومی که به انتخاب عمومی تأسیس و تشکیل شود تحت حفظ و صیانت جمال الهی بو حراست و عصمت فائض از حضرت اعلی روحی لهما الفداست. آن چه قرار دهند من عند الله است من خالفه و خالفهم فقد خالف الله و عصاهم فقد عصی الله " 1 " - اما بیت العدل الذی جعله الله، مصدر کل خیر و مصونا من کل خطا " 2 " - باید به انتخاب عمومی یعنی نفوس مومنه تشکیل گردد. " 3 ".
 

سران بهائیت که ادعا دارند دین بایستی با عقل و منطق و علم تطابق داشته باشد و الا هر مطلبی که منطقی عقلی و علمی نباشد دین نیز با آن تعارض و تباین دارد، چطور و با کدام اصل علمی و عقلی موضوع معصوم شدن اعضا بیت العل در زمان تصدی در آن شورا را تطبیق و تصدیق می‏نمایند؟! کدام اصل منطقی این مطلب را تأیید می‏کند که
 
امکان خطا برای هر فرد وجود داشته باشد اما به محض انتخاب در شورای بیت العدل ناگهان معصوم و مصون از خطا می‏گردد؟!!! 
کلیه ادیان الهی و جوامع بشری اتفاق نظر دارند که بشر جایز الخطاست و امکان اشتباه برای هر فرد انسانی در هر لحظه وجود دارد و اگر انسان از روش شورای مشورتی استفاده نماید، امکان اشتباه کمتر می‏شود، اما معلوم نیست بهائیان که مدعی پایبندی اصول علمی و عقلی و انطباق آن با دین هستند، چگونه آن را با دین نیز تطبیق می‏دهند و با اعتقاد به این اصل (یعنی عصمت منتخبین بیت العدل) و راه و روش کذایی آن، هم آبروی علم و عقل و هم آبروی نداشته خود را بر زمین ریخته‏اند.
 

اگر بخواهیم موارد دیگر نقض اصل چهارم در متون بهائیت را در این جا ذکر نماییم مثنوی هفتاد من کاغذ می‏گردد و خوانندگان را خسته می‏نماید لذا جهت رعایت اختصار به همین نکات بسنده گردید.

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 8 صفحه بعد
پيوندها


ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 19
بازدید دیروز : 2
بازدید هفته : 34
بازدید ماه : 76
بازدید کل : 128864
تعداد مطالب : 79
تعداد نظرات : 10
تعداد آنلاین : 1

Alternative content